اى همه خوبى!
وقتى که مىرفتى رمضان و محرم را با انگشتان نشان دادى و رفتى.
شاید که رمضان بوى تو را در خود دارد
به همان سان که محرم رنگ سرخ خون جوانمردى را پررنگتر از همیشه مىنمایاند.
از آن روزى که رفتى، رمضان و محرم را چشم مىدارم.
وقتى که مىرفتى،
گفتى که آسمان فرا رسیدنت را خبر خواهد داد و مکه ،
جایى که تو را به من و مرا به تو مىرساند.
از آن روز ، هر صبح و شام رو به سوى مکه آوردهام.
شاید نگاهم به کعبه ،
یادآور روزى باشد که تو خواهى آمد.
مکه نام تو را و خاطره زیبایت را در دلم زنده مىکند.
وه که چقدر کعبه را دوست دارم. کعبه را که پشت تو را محکم مىدارد،
روزى که خواهى آمد...
اللهم عجل لولیک الفرج