می خوانمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
انتظار نور
آری سالهاست که در حنجره زمان بغضی گلوگیر یک حادثه ، گیر کرده و راه فرار ندارد واژه آشنای عدالت در پستوی کاخ های بزرگ به خواب رفته و دیگر هیچ تعریفی جز خشونت در پناه ادعای حمایت از حقوق بشر را در خود ندارد .کیست که در این جامعه پر از ظلم و فساد داد مظلوم را از ظالم بگیرد و ندای عدالت خواهی را در سراسر عالم بنوازد و پرچم پر اقتدار اسلام و انسانیت را بر فراز قلب ها جاودانه کند. آری اوست ...
همان خورشید پنهان که سالها در انتظار آمدنش چشم به راهیم تا طلوع کند و جهانی را از تیرگی به سوی روشنی آفتاب عدالت سوق دهد و حکومتی جهانی را در پرتو عدالت محوری و گرفتن داد مظلوم از ظالم در تمام عالم هستی تشکیل دهد .
دوباره پلک دلم میزند پر نشان چیست شنیده ام که می آید کسی به مهمانی
چه خوب است که در مهمانی ستاره ها هم باشیم و بی هیچ توقفی بر عرصه همراهی و سربازی آن حضرت گام برداریم و لااقل به خودمان دروغ نگوییم و جزو منتظران واقعی ایشان باشیم و بکوشیم تا امام عصر خود را بشناسیم .
با شما هستیم ای عاشق و دلباخته او ...
چقدر از سکو های ایمان و به خدا رسیدن را طی کرده ای ...
مگر نه اینکه وقتی نفس به شماره می افتد اولین کار اقرا ربه پذیرفتن امامت است و اینکه امام عصرمان اوست و ما تابع او هستیم .
بیایم با هم بکوشیم و فریاد آزادی را سر دهیم تا قفس تنگ بشکند و ما روسفید این میدان باشیم.